جدول جو
جدول جو

معنی سیاه دل - جستجوی لغت در جدول جو

سیاه دل
تیره دل، بد دل، بد گمان
تصویری از سیاه دل
تصویر سیاه دل
فرهنگ فارسی عمید
سیاه دل(دِ)
بدخواه. بداندیش. بدطینت. (ناظم الاطباء). سیه درون. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
سیاه دل
بدگمان، بد دل
تصویری از سیاه دل
تصویر سیاه دل
فرهنگ لغت هوشیار
سیاه دل((دِ))
بدگمان
تصویری از سیاه دل
تصویر سیاه دل
فرهنگ فارسی معین
سیاه دل
بی رحم، تیره جان، تیره ضمیر، تیره دل، سنگدل، قسی القلب، قسی، گمراه، بددل، بدگمان، ظنین
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سیاه تلو
تصویر سیاه تلو
از درختان جنگلی ایران، قره تیکان، چنگل، ککت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آگاه دل
تصویر آگاه دل
دل آگاه، صاحبدل، هوشیار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میوه دل
تصویر میوه دل
کنایه از فرزند، قرّة العین، درّ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیاه دست
تصویر سیاه دست
بخیل، ممسک، خسیس، فرومایه
شوم، کسی که هر کجا پا بگذارد بدبختی و مصیبت پیدا شود، نامیمون، نامبارک، بدیمن، بدشگون، نحس، نافرّخ، شمال، شنار، سبز پا، مشوم، میشوم، بداغر، مرخشه، سبز قدم، مشئوم، تخجّم، منحوس، خشک پی، پاسبز، بدقدم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تیره دل
تصویر تیره دل
سیه دل، گمراه، بدخواه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیاه سر
تصویر سیاه سر
آنکه یا آنچه سرش سیاه باشد، کنایه از زن بیچاره و بینوا، کنایه از قلمی که سرش را در مرکب زده باشند، نهنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیاه ال
تصویر سیاه ال
ال، درختی از خانوادۀ زغال اخته با برگهای دراز نوک تیز، گلهای زرد رنگ، میوۀ سرخ ترش مزه و چوب سفت و سخت که در جنگل های مازندران می روید، آل، سل، سال
فرهنگ فارسی عمید
(یَهْ دِ)
کینه ور. (آنندراج). بدخواه. بداندیش. بدکردار. (ناظم الاطباء) :
این زال سرسپید سیه دل طلاق ده
اینک ببین معاینه فرزند شوهرش.
خاقانی.
زبانی است هرکو سیه دل بود
نه هر زنگیی خواجه مقبل بود.
نظامی.
بر سیه دل چه سود خواندن وعظ
نرود میخ آهنین در سنگ.
سعدی.
سیه دل برآهیخت شمشیر تیز
ندانست بیچاره راه گریز.
سعدی.
رجوع به سیاه دل شود
لغت نامه دهخدا
درتداول عامه، که بامبه خورد. که توسری خورد. که برسر او بامب زنند.
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان حسنوند بخش سلسلۀ شهرستان خرم آباد، دارای 360 تن سکنه، آب آن از سراب زز، محصول آنجا غلات، لبنیات و پشم است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
دهی است از دهستان ایل تیمور بخش حومه شهرستان مهاباد. دارای 256 تن سکنه. آب آن از رود خانه مهاباد. محصول آنجا غلات، چغندر، توتون و حبوبات. در دو محل بفاصله 5 کیلومتر بنام سیاه گل بالا و پائین مشهور و سکنۀ سیاه گل بالا 130 تن میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
قساوت قلب. بدطینتی. بدخواهی. بداندیشی. (ناظم الاطباء) :
غلام مردم چشمم که با سیاه دلی
هزار قطره ببارد چو درد دل شمرم.
حافظ (دیوان چ قزوینی ص 227)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سیاه رخ
تصویر سیاه رخ
سیه چرده، بی آبرو بیعزت، شرمنده
فرهنگ لغت هوشیار
شخص که مردم را در گفتگو خجل کند شرمنده کننده خجل سازنده، آرایش دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاه آب
تصویر سیاه آب
آب تیره و گل آلود
فرهنگ لغت هوشیار
درختی است از تیره عناب که اغلب گونه هایش درختچه میباشند و در اکثر نقاط جنگلهای شمالی ایران در قسمت های خشک جنگل وجود دارد سیاه تلی قره تیکان ویله بور اسکلم تلی کرکت ورگان شبه صامور
فرهنگ لغت هوشیار
درختی است از تیره عناب که اغلب گونه هایش درختچه میباشند و در اکثر نقاط جنگلهای شمالی ایران در قسمت های خشک جنگل وجود دارد سیاه تلی قره تیکان ویله بور اسکلم تلی کرکت ورگان شبه صامور
فرهنگ لغت هوشیار
محل گود و تنگ و تاریک، زندان تنگ و تاریک: میخواهند مرا در سیاه چال فراموشی بیندازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاه دست
تصویر سیاه دست
بخیل لئیم، رذل فرومایه، شوم نامبارک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاه رگ
تصویر سیاه رگ
ورید
فرهنگ لغت هوشیار
آن چه سرش سیاه باشد، قلم (که سرش را در مرکب زنند)، سیاه سار، زن بیچاره و بینوا، گناهکار
فرهنگ لغت هوشیار
اثر نقاشی که در آن فقط با سیاهی مرکب یا مداد کار شده و رنگ آمیزی نداشته باشد مقابل رنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاهچال
تصویر سیاهچال
زندان تاریک، جای گود و تاریک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیره دل
تصویر خیره دل
متحیر، حیران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیره دل
تصویر تیره دل
سیاه دل گمراه بد خواه مردم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساده دل
تصویر ساده دل
صادق و بی نفاق، مردم صادق و بی نفاق، بی مکر و حیله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آگاه دل
تصویر آگاه دل
دل آگاه، صاحبدل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیه دل
تصویر سیه دل
تیره دل قسی، بد گمان ظنین
فرهنگ لغت هوشیار
درختی است از تیره زغال اخته ها که در جنگلهای شمالی ایران فراوان است. برخی از گونه های این درخت به صورت درختچه نیز در می آید. میوه اش از زغال اخته کروی است و شباهت کامل با زغال اخته دارد. غالبا آن را به همان نام میخوانند آل سیاه آل سعال سال سل سهال چوه سیاه لف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیماب دل
تصویر سیماب دل
بی جگر بی دل ترسو واهمه ناک، قحبه غردل
فرهنگ لغت هوشیار